وی اولین فرزند سید محمود لاجوردی از نسل سوم خاندان لاجوردی در گذر لوطی صالح، به سال ۱۲۹۹ شمسی در محله چهارسوق کوچک، واقع در بازار تهران متولد شد. در ایام کودکی و نوجوانی تابستان ها در تجارتخانه پدر مشغول به کار بود و در نوجوانی به اصرار پدر به تجارتخانه اش در سرای ملاعلی بازار تهران می رفت.
پدر بعضی کارهای ساده را به او می سپرد. یکی از آنها نوشتن شماره با قلم مو و رنگ مخصوص قرمز روی عدل ها بود. بعدها حتی نامه های دست نویس پدر را که به طرف های تجاری اش می نوشت کپی برداری می کرد و زمانی که از بایگانی در نزد تجار خبری نبود به کمک برادرش قاسم آنها را براساس توزیع جغرافیایی بایگانی کردند سپس به اصلاح تنظیم امور حسابداری که با روش سیاق نوشته می شد اقدام کردند. احمد و قاسم روش های جدید حسابداری که در دبیرستان بازرگانی آموخته بودند در حجره پدر پیاده و امور مالی را با روش نوین حسابداری تطبیق دادند.
با پایان تحصیلات ابتدایی به دبیرستان معرفت که بعدها ۱۵ بهمن نامیده شد رفت. پس از اتمام کلاس نهم (سیکل اول) به دبیرستان تجارت منتقل شد و دیپلم بازرگانی گرفت. پس از دبیرستان به دانشسرای عالی رفت تا زبان و ادبیات خارجی بخواند اما در نیمه راه تحصیل به انگیزه تجارت، دانشگاه را رها کرد. وی دانش آموزی متوسط بود اما علاقه فراوانی به کار تجاری داشت.
احمد با کمک قاسم روش حسابداری دوبل را وارد حجره پدر کرد. از آن به بعد دفتر کل را به اعداد حسابداری و روش دوبل می نوشتند و روزنامه را به روش سیاق. کم کم قرار شد نامه هایی را که خطاب به ادارات می نوشتند تایپ کنند بنابراین ماشین تحریری خریداری کردند. این اصلاحات حاصل درسی بود که از مدرسه تجارت آموخته بودند.
احمد در ایام تابستان با اصول تجارت و حال و هوای بازار آشنا می شد. با اصرار احمد و قاسم، پدر حجره سرای ملاعلی را عوض کرد و به خیابان بوذرجمهری سرای حافظ منتقل شد و انباری نیز در کنار سیلوهای تهران به نام شرکت آرین خریداری کرد و احمد مسوول ساختن انبارها و دفتر آن شد. در اولین شرکت بازرگانی خانوادگی به نام آرین به عنوان مدیرعامل انتخاب شد و ۱۵ درصد سهام را داشت.
او فعالیت خود را در زمینه صادرات پنبه ادامه داد و در سال ۱۳۲۸به آمریکا رفت و تا سال ۱۳۳۰ شمسی به تجارت و تحصیل مشغول بود. قبل از آن در سال ۱۳۲۰ در سن ۲۰ سالگی در اوج جنگ جهانی اولین سفر خارجی را به چهار کشور خاورمیانه، عراق، سوریه و لبنان انجام داد و به مدت سه ماه به سیر و سیاحت پرداخت.
بعد از بازگشت از سفر آمریکا به ایران در سال ۱۳۳۱ شمسی در شرکت پدرش سید محمود مشغول به کار شد و از آن پس تا سال ۱۳۵۷ در کنار عمویش اکبر لاجوردیان و برادرش قاسم لاجوردی یکی از سه مدیر اصلی توسعه صنایع بهشهر بود. احمد برای تاسیس اولین کارخانه صنعتی شان در سال ۱۳۳۰ چند بار به آمریکا و انگلیس رفت تا ماشین پنبه پاک کنی و روغن کشی را خریداری کند.
وی در این باره می گوید: «روش من این بود که مسائل فنی را اول خودم یاد بگیرم چون خودم تحصیلات فنی نداشتم. اما خیلی چیزها از سفر به آمریکا یاد گرفتم و توانستم به مدیر کارخانه- ظرفیت ماشین هایی که خریده بودم و توقعاتی که می شد از آنها داشت- بگویم. هنگامی که یک مهندس برای نصب و به کار انداختن ماشین اینجا آمد در تمام مدت با او ماندم تا ببینم چطور کار می کند. بعد از چند هفته ایرانی ها توانستند خودشان ماشین ها را اداره کنند.»
او مهم ترین تجربه مدیریتی که از آمریکا آموخته بود واگذار کردن کار به کسانی است که می توانند آن را انجام دهند. “همیشه باید به مردم هدفی را نشان داد. به او بگویید که از وی توقع انجام کار و هدف به خصوصی را در مدت محدودی دارید. این باعث می شود شخص مسوولیت خود را حس کند.” این امر وسعت نظر و بینش اقتصادی وی را نشان می داد.
احمد لاجوردی علاوه بر مدیریت بر شرکت صنعتی بهشهر که قریب به ۲۵ درصد روغن نباتی ایران را در دهه ۱۳۵۰ تولید می کرد در چندین شرکت صنعتی بزرگ خانوادگی مانند شرکت پاکسان و بهپاک عضو هیات مدیره بود. وی به همراهی تعدادی از مهندسین شرکت و دو پسرش، علی و حمید به تاسیس حدود ۱۵ شرکت به نام آکام ها اقدام کرد. احمد لاجوردی درباره علل توسعه آکام ها می گوید: «ما وارد عملیات ساختمان های فولادی شدیم که برای انبارها، مدارس و سینما ها استفاده می شود. ما با وارد کردن این قطعات از آمریکا شروع و سپس خودمان آغاز به ساختن آنها کردیم. دریافتیم که این ساختمان ها علاوه براینکه برای ما مفیدند برای سایرین هم مفیدند. در دهه ۱۳۵۰ آکام ها بزرگ ترین تولیدکننده ساختمان های فولادی در ایران بودند.»
احمد می گفت: «در فروش ساختمان ها فهمیدیم که مشتریان ما کارهای کامل تقاضا دارند. لذا شروع به ساختن قطعات بتونی برای ساختمان ها کردیم و قرارداد نصب کارخانه های برق، شیمیایی، شکر و تاسیسات مشابه را قبول کردیم. نه تنها ما مواد اصلی را تولید می کردیم بلکه ساختمان نیز می ساختیم.» بر همین اساس آکام ها طی ۱۰ سال تمام حوزه های مرتبط با صنعت ساختمان چون طراحی، مشاوره، تولید شن و ماسه، بتون آماده و ساختمان های فلزی غیر استاندارد را تاسیس کردند. گرچه چند شرکت از آنها منحل شد ولی بسیاری از آنان بر مبنای صحیحی شکل گرفتند و سبب شد ایرانیان قادر به نصب و اجرای پروژه های بزرگ شوند.
او مردی فوق العاده پرکار بود. بسیاری مواقع از هفت صبح تا ۹ شب محل کارش را ترک نمی کرد. احمد در نامه ای به پدرش، سید محمود، در سال ۱۳۳۳ می نویسد: «متاسفانه گرفتاری های روزانه به قدری زیاد است که کمتر فرصت نوشتن نامه های غیرتجاری می شود.»
او قلههای موفقیت را خیلی سریع طی کرد. در تیرماه ۱۳۴۵ یک قطعه نشان سپاس درجه اول از سوی وزیر آموزش و پرورش به او اعطا شد و از سوی وزیر آموزش عالی به عضویت هیات امنای دانشسرای عالی در ۲۲ مرداد ۱۳۴۸ انتخاب شد. وی عضو انجمن مدیریت آمریکا و عضو انستیتو تحقیقات دانشگاه استانفورد بود. یکی از اهداف وی از این کار معرفی گروه بهشهر در بازارهای جهانی بود.
احمد لاجوردی در مهر ۱۳۲۶ با اکرم برزین ازدواج کرد. فرزندانش را پس از تحصیلات ابتدایی به آمریکا فرستاد تا دبیرستان و دانشگاه را در آنجا بگذرانند. برخی ویژگی های وی از زمان کودکی به گفته خودش عبارت است از پس انداز کردن پول و عیدی ها از دوران کودکی تا بزرگسالی به طوری که با پس انداز و فروش برگ سهامش به مقدار ۷۰ تومان در سال ۱۳۱۷ توانست هزینه آموزش رانندگی را بپردازد. همچنین در سال ۱۳۱۸ شمسی بعد از اخذ دیپلم با سرمایه شخصی ۳۵۰۰ تومان اولین کار تجاری را شروع کرد.
احمد بیشتر کسانی را که راهنماییاش می کردند دوست داشت و نسبت به امور پیرامون خود حساس بود. او درباره وضعیت زندگیاش در سال ۱۳۵۵ یعنی اوج فعالیتهای اقتصادی می گوید: «حالا می توانم دو ماشین داشته باشم و یک منزل نزدیک دریای خزر. ما سعی نکردیم مثل تازه به دوران رسیدهها رفتار کنیم. فقط در چند سال اخیر است که به خود اجازه استفاده از تفریحات مختلف داده ایم.»
با پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۷ احمد لاجوردی در ایران بود. در نیمه های تیر ماه ۱۳۵۸، قانون حفاظت و توسعه صنایع از تصویب شورای انقلاب گذشت و براساس آن اموال و دارایی های او و ۵۱ سرمایه دار دیگر به اتهام داشتن روابط غیرقانونی با رژیم پهلوی و انباشت سرمایه و ثروت از راههای نامشروع مصادره شد.
احمد که معتقد بود رابطه اش با حوزه سیاست در حد شرکت در مراسم رسمی بوده و حضوری فعال در صحنه های سیاسی و تشکل صنفی اتاق بازرگانی ایران نداشته، به همراه اعضای خانواده اش، به ویژه پدرش سید محمود لاجوردی و عمویش اکبر لاجوردیان نسبت به این حکم اعتراض کردند اما تلاش های آنان برای تجدیدنظر در حکم به نتیجه نرسید. این در دوره ای بود که فضای ضدسرمایه داری و عطش دولت به گسترش فعالیت ها در تمام عرصه ها بر همه چیز غلبه داشت.
بعد از ترور کازرونی یکی از بنیانگذاران صنعت نساجی مدرن در ایران، گروه فرقان، سراغ احمد لاجوردی رفت. در این ترور او و راننده اش در تهران زخمی شدند. در حالی که گروه های سیاسی ترور های گروه فرقان را محکوم می کردند اما ترور ناکام احمد لاجوردی چندان مورد توجه این گروه ها قرار نگرفت.
احمد پس از ترور برای درمان خود به خارج از کشور رفت و با توجه به منع هرگونه معامله و مصادره اموال، بازگشت وی به کشور در عمل منتفی شد. احمد لاجوردی که در سال های اخیر در غربت دچار بیماری آلزایمر شده بود سرانجام روز شنبه پنجم اردیبهشت ۱۳۸۸ بعد از ۳۰ سال دوری از وطن جان به جان آفرین سپرد.