زندگی ممکنه فرصت های زیادی پیش روی هر انسانی قرار بده مهم اینه که انرژی و جوانی خودمون رو صرف چه کاری و چه هدفی بکنیم.
هفنه پیش سر کلاس بچه های مهندسی صنابع مطلبی گفتم که فکر می کنم اگر کمی اینجا بیشتر توضیح بدم بد نباشه .
برای همه ما پیش اومده که وقتی وارد مغازه ای می شویم شاید بیشتر از نوع خرید و اینکه در حال حاضر چقدر به این جنسی که می خریم احتیاج داریم ؛ به مقدار هزینه اش فکر می کنیم و با فروشنده در مورد قیمت ها کلنجار میریم که در نهایت بعد از اون همه وقت تلف کردن مقدار ناچیزی تخفیف بگیریم.
فرض کنید یکی از جیبهامون پر از اسکناس رایج مملکت و دیگری پر از سکه های طلا ، درعجبم که چه طور می تونیم با خساست هرچه تمام تر به فکراسکناس های رایج مملکت باشیم ولی در مقابل سکه های طلا رو بدون اندکی تامل راحت خرج کنیم ؛طوری که حتی به خودمون زحمت چانه زدن هم نمی دیم ، دقیقا جایی که باید ماشین حسابهای مغزمون را به کار بیندازیم و خساست به خرج بدیم بخشنده و ولخرج می شیم و طلای زمان و انرژی جوانی را بیهوده هدر می دیم !
بله مشکل دقیقا اینجاست که ما نمیدونیم برای چه چیز هایی که در نهایت بخشی از زندگی ما میشه و ما را تبدیل به آن کسی که هستیم می کنه طلا و زمان باارزش توی جیبمون را بدون چون وچرا خرج کنیم و کجا نباید برای اموری که لذت مادی اش دوامی نداره استفاده کنیم!
اپلیکیشن های بازی ، صفحه سرچ اینستاگرام ، لم دادن های جلوی تلویزیون و … کالاهای بی ارزشی است که داریم با سکه های طلا و بدون هیچ گونه تخفیفی می خریم گه اگر می شد صرف یادگیری خرده مهارت های مورد نیاز در مسیر حرفه ای مون بشه ما رو در زندگی به آنچنان ثروتی می رساند که بی نیاز از تخفیف گرفتن برای خرید چند عدد کلوچه کنه !
نیرو و انرژی جوانی خودتون رو در جهت رسیدن به رویاهاتون در سنین بالاتر استفاده کنید تا به زودی در مسیر حرفه ای خود قرار بگیرید !