با رفتن مدیر تولید و مهندس ارشد خط تولید که گفته می شد بودنشان سد راه تغییرات جدید است من با حدود سه ماه سابقه
کار شدم مهندس ارشد خط تولید ! قرار شد تا مدیر تولید جدید انتخاب شود من زیر نظر مدیر کارخانه به کارم ادامه دهم ، مدیر کارخانه خودش در آستانه بازنشستگی قرار داشت و سالها با مدیران و مهندسین قبلی کار کرده بود و شدیدا با قطع همکاری آنان مخالف بود اما گویا تمام تلاشش را برای ماندنشان کرده بود ولیکن نتیجه نگرفته بود و صلاح دیده بود که یک لقمه نون بوقلمون را فدای رفاقت چندین ساله نکند! شاید همین مصلحت اندیشی وی بود که باعث شد دو سال بعد اولین مهندسی باشد که در تاریخ چهل ساله شوفاژکار از این شرکت بازنشسته می شود و من همیشه به این موضوع فکر می کردم که چرا شرکتی که این هم سابقه دارد مهندسینش هیچ وقت به بازنشستگی نمی رسند و آخر هم سر در نیاوردم !
با رفتن مدیر تولید من که در این مدت کوتاه ارتباط خوبی با سرپرستان قدیمی برقرار کرده بودم توانستم تا حدودی بر اوضاع مسلط شوم و تقریبا یک ماه طول کشید تا مدیر کارخانه تصمیم گرفت تا یکی از مهندسین قدیمی را که چند سال پیش به واحد فروش فرستاده بودند به سمت مدیر تولیدی انتخاب کند . این بنده خدا غیر از مدیریت تولید تقریبا همه کار بلد بود خرید ، فروش ، معامله ، تجارت…. و شاید به همبن علت بود که دوره مدیریتش خیلی کوتاه تقریبا شانزده ماه طول کشید ! و بنده خدا خودش این دوره را دوره طلایی شوفاژکار نامید!
من در طی این مدت شانزده ماه خیلی چیزها یاد گرفتم یکی آنکه چون مسئولیت زیادی نداشتم به راحتی می توانستم تغییرات فنی را که می خواستم انجام دهم بدون آنکه در برابر خراب شدن یا به هم ریختن اوضاع ملزم به پاسخ گویی باشم و قدر این نعمت را بعد ها فهمیدم ! و در ضمن در این مدت کوتاه نحوه مدیریت منابع انسانی ،تعامل با کارگران ، سرپرستان ، مدیران و خیلی از مسائلی که هرگز نمی توان در دانشگاه یاد گرفت را یاد گرفتم خداییش من با این جمله که شوفاژکار یک دانشگاه است خیلی موافقم و همیشه این جمله را یواشکی بهش اضافه می کردم که هم دانشگاه هست هم آزمایشگاه !