درب اتاق مدیر تولید رو زدم ، در رو که باز کردم مردی با قدی بلند و خیلی برازنده از پشت میز بلند شدند و در حالیکه خیلی مردونه و گرم با من دست می دادند من رو
دعوت به نشستن کردند گوئی سالها بود که من رو میشناختند – یادم نمیره که بعد از مدت کوتاهی که بر حسب اتفاقاتی که کم کم براتون تعریف می کنم وقتی خودم مدیر تولید شدم و در جایگاه این مرد بزرگ نشستم این حرکتشون رو کپی کردم و حتی در استخدام کارگران ساده هم در اولین برخورد همین کار رو می کردم ، کلی از استرس مصاحبه شونده کم می کرد – بعد از یه حال احوال پرسی ساده از من خواستند که در مورد جاهای که قبلا کار کردم توضیح بدم …
اول از سربازیم شروع کردم که در کارخونه ریخته گری نیروی هوایی بود و بعد، از کار در شرکت طراحی مهندسی سنگین موج گفتم وقتی از من خواستند که بیشتر در مورد کار در کارخونه ریخته گری صحبت کنم چون می دونستم اون روزها شوفاژکار درگیر تولید یه قطعه به نام کفشک ترمز قطار برای راه آهن بود و من در ریخته گری نیروی هوایی وقتی سرباز بودم تمام زیر بم های تولید این قطعه رو یاد گرفته بودم ، شروع کردم به توضیح دادن در مورد دردسر ها و گیرو گورهای تولید این قطعه و از اونجا که در شوفاژکار این قطعه هنوز خیلی شناخته نشده بود خیلی خوششون اومد و بدون اینکه خیلی سوال پیچم کنند برگه ام رو امضا کردند . به همین سادگی به همین …..
به نظر من باید شانس بیاری روز مصاحبه طرفت خیلی جوون نباشه چون یا شروع می کنه جدول لگاریتم می پرسه یا از چیزایی که خودش توی دانشگاه حفظ کرده و هیچ جا به دردش نخورده می خواد استفاده بهینه کنه یه ساعت قبل از این که داوطلب ها برسن چند تا سوال حفظ می کنه جوابش رو هم چند بار می خونه ولی چون حفظ نمی شه می نویسه می زاره توی کشوی میزش و…
(یکی دو سال قبلش برای مصاحبه رفته بودم صنایع دفاع توی میدون نو بنیاد با اینکه یه تیمسار بازنشسته صنایع دفاع معرفی ام کرده بود حدود سه تا چهار ساعت دو نفر مهندس که چند سالی از خودم بزرگتر بودم مثل نکیر و منکر سین جیمم کردند و بعدش وقتی پرسیدند معرف شما کیه گفتم تیمسار فلانی گفتند اوووووهومممم…….. یادم هست وقتی تیمسار چند هفته بعد به من زنگ زد که جواب مصاحبه شما مثبت است من داشتم توی شرکت سنگین موج کار می کردم و به یاد اون دو تا مهندس جوان افتادم ، گفتم خیلی ممنون تیمسار من کار پیدا کردم . تقدیر چنین بود !)
خلاصه مصاحبه شرکت صنعتی شوفاژکار هم به همین راحتی تمام شد و قرار شد من با شرکت سنگین موج تسویه حساب کنم و با شوفاژکار قرارداد ببندم.