مدت ها بود که خوشبختانه به علت مشغله زیاد از نعمت تماشای تلوبزیون محروم شده بودم ، ولی چهارشنبه شب هفته پیش به زور و اصرار دخترم به قول خودش برنامه خندوانه را با هم همبینی کردیم ! این روزها هر برنامه ای را که خودش دوست دارد.
به زور و اصرار می گه بابا بیا هم بینی کنیم ! خلاصه برنامه خندوانه مهمان ویژه ای داشت به نام خانم حمیرا ریگی بخشدار محترم شهر قصر قند زاهدان که بسیار شیرین از خاطراتش به عنوان اولین بخشدار زن در منطقه ای که هنوز مسایل زیادی بین قومیت های مختلف وجود دارد صحبت می کرد . از اینکه در حالیکه چند کیلومتر آن سو تر هنوز در خیلی از کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس زنان برای حق رای و حق رانندگی کمپین برگذار می کنند و ….غرق در افتخاری لذت بخش بودم که جملات خانم بخشدار همچون مشت محکمی گونه تب دار مان را نواخت !!!!!!
در قسمتی که قرار بود خانم بخشدار از تاریخ منطقه صحبت کنند فرمودند من از شهری می آیم که ۴۰۰۰ سال پیش در آن اولین جراحی مغز و جراحی چشم انجام شده است !!!!!! من از شهری می آیم که ۷۵۰۰ سال پیش در آن اولین بار صنعت انیمیشن اختراع شده است !!!!!! اعتراف می کنم که بقیه برنامه را می دیدم ولی هیچ چیز نمی شنیدم …. فکرم چنان به پرواز در آمده بود که نگو نپرس …. مرحوم والت دیزنی را روبروی خودم می دیدم که با تمسخر برایم شکلک در می آورد و می گفت بابا انیمشن بازها .. .بابا کاشفان … پرفسور سمیعی را می دیدم که داشت از دست روح بقراط و جالینوس فرار می کرد و در حالیکه می دوید هی به سمت عقب بر می گشت و فریاد می زد خوب به من چه …. مگه من گفتم ؟ ….
خلاصه برنامه ساعت ها پیش تمام شده بود و من هنوز روی کاناپه لم داده بودم و یاد روزنامه جام جم افتادم که چند ماه پیش مصاحبه ای از دکتر عیسی ابراهیم زاده عضو شورای پژوهشی شهرداری زاهدان چاپ کرده بود و ایشان فرموده بود : ” متاسفانه سالهاست که ظرف ۲۰ دقیقه بارندگی، زاهدان به زیر آب میرود ، زاهدان در حالی مشخصات یک کلانشهر را دارد که هنوز از زیرساختهای متناسب با یک شهر معمولی هم برخوردار نیست “…..
این روزها چقدر با نمک است بخش انتهای این پی ام های رسانه های مجازی …
من …
شهر سوخته …
انیمیشن ….
والت دیزنی ….