Home / وبلاگ (صفحه 4)

وبلاگ

خدا رحمتش کند

بنده خدا شاپوری آنقدر زود و ناباورانه رفت که هنوز هم رفتنش را باور ندارم !  یکی از مهندسینش که سالها با او کارکرده بود می گفت وقتی سوار سرویس می شدیم مرتب ازکار صحبت می کرد و وقتی می خواستم انتهای مسیر ازش

ادامه مطالب

و اما ادامه خاطرات

  مدیر کارخانه قبلی بازنشست شد و مدیر کارخانه جدید شروع به کارکرد !   با شروع به کار مدیر کارخانه جدید در ابتدا خیلی از عادات کاری غلط که سالها درشوفاژکار اپیدمی شده بود رفته رفته قطع شد که باید هم می شد اما جالب 

ادامه مطالب

دوباره سلام

 مدت ها بود که دیگه دست از نوشتن خاطرات برداشته بودم علت عمده اون هم گرفتاری های شغلی و مسئولیت بیشتر در کار جدید بود ولی اون چیزی که جالب بود در این مدت چند تن از همکاران قبلی خودم رو دیدم که منو نصیحت می کردند

ادامه مطالب

بازنشستگی مدیر کارخانه

 با عرض پوزش از تاخیر روایت شاهنامه ،چند روزی بود که مشغول اسباب کشی به خانه جدید و در کارخانه هم درگیر پروژه صادراتمان شدیم و شدیدا گرفتار بودم و کمتر وقت برای نوشتن که یکی از تفریحات جدیدم شده است دارم !

ادامه مطالب

بیشرمانه زیستن

از زنده یاد نادر ابراهیمی چند کتاب خوانده ام. چتد خط زیر را  که از کتاب ابوالمشاغل او انتخاب کرده ام به نظرم بهترینِ نوشته های اوست.

ادامه مطالب

مدیر تولیدی که خیلی حرف شنو نبود

 هنوز سه ماه از رفتن من به شوفاژکار نگذشته بود که طبق معمول که همیشه  باید خبرهای مهم رو در شوفاژکار  در سالنها یا کف کارگاه می شنیدی ، توی دفتر خط تولید از کمک سرپرست خط شنیدم که قرارداد مدیر تولید رو تمدید نکردن !

ادامه مطالب

روز اول کار

از همون روز اول  احساس کردم  وارد یه جوی شدم که دو دسته آدم توش وجود داشتند ، یه دسته کسانی که سالهای آخر خدمتشون رو سپری می کردند و دسته

ادامه مطالب